مهد قرآن امیر المومنین(ع)قاضیجهان

به وبلاگ مهد قرآن امیر المومنین (ع) قاضی جهان خوش آمدید.

مهد قرآن امیر المومنین(ع)قاضیجهان

به وبلاگ مهد قرآن امیر المومنین (ع) قاضی جهان خوش آمدید.

مهد قرآن امیر المومنین(ع)قاضیجهان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل پاک» ثبت شده است

  صفای دل و کدورت آن از دیدگاه قرآن و روایات 


  پرسش: در اوائل عمر هر شخصی پاکی و صفای دل بیشتری دارد و لکن مقداری که از عمر می‌گذرد از آن پاکی و صفا و شفافیت دل کاسته می‌شود علت چیست؟  

 

 

پاسخ:


 

از دیدگاه قرآن و روایات، بزرگترین سرمایه انسان در دنیا و آخرت همانا «دل پاک» و به تعبیر قرآن «قلب سلیم» می‌باشد و لذا خداوند متعال آنگاه که در مقام تمجید از خلیل خویش حضرت ابراهیم برمی‌آید او را صاحب قلب سلیم دانسته می‌فرماید: إِذْجاءَ رَبَّهُ بِقَلْب ٍسَلِیمٍ، (به خاطر بیاور) هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد(صافات/84).

و در جای دیگر از زبان همین پیامبر بزرگ الهی خلیل الرحمان می‌خوانیم: یَوْمَ لایَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ* إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّه َبِقَلْب ٍسَلِیمٍ، در آن روزی که مال و فرزندان سودی نمی‌بخشد - مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید(شعراء/88و89).

روشن است که پاکی و صفای دل در گرو اعمال و رفتار انسان است چرا که اعمال و رفتار انسان می‌تواند به منزله صیقلی برای جلای دل باشد و یا موجبات زنگار دل را فراهم نموده آن را سیاه و کدر نماید زیرا که دل آدمی آنچنانکه در روایات آمده است صفحه سفیدی است که هرآنچه بر آن بنویسند همان را می‌پذیرد وبر آن نقش می‌بندد دل آدمی در اوائل عمر و اوان جوانی همچون صفحه سفیدی است که هیچ رنگ و تعلقی به خود نگرفته است و همانند زمین خالی وبی زراعتی است که هیچ گیاهی در آن نروییده است. امام علی علیه السلام به فرزندش می‌فرماید: «انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها شی قبلته فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبک، قلب جوان مانند زمین خالی است که هرچه در آن افکنده شود می‌پذیرد و لذا قبل از آنکه قلب تو قسی شود و عقل تو مشغول گردد به تربیت تو پرداختم.[1]

هر چه از عمر آدمی می‌گذرد و مراحل مختلف زندگی را پشت سر می‌گذارد تعلقات و وابستگی‌های او به دنیای اطرافش بیشتر می‌شود و زندگی با چهره‌ها و رنگ‌های مختلف به سراغش می‌آید و اینجاست که انسان رنگ و شکل می‌گیرد تا هرکسی چه رنگی را انتخاب کند و دل را به رنگی زینت بخشد و یا آن را کدر کند بنابراین اینچنین نیست که هرچه از عمر می‌گذرد صفای آن کم شود و طهارت خویش را از دست بدهد بلکه گاه چنان بر صفای دل افزوده می‌شود تا آنجا که صفات جلال و جمال الهی را در اندرون دل خویش می‌یابد و به تعبیر دیگر خدا را با چشم دل مشاهده می‌کند روشن است که این همتی والا و بالا می‌خواهد و برای رسیدن به آن باید از هر آنچه رنگ غیر خدائی دارد پرهیز نماید اما بسیاری از انسانها با دیدن دنیا ومظاهر آن توقف می‌کنند و آن را هدف می‌پندارند در این مسیر دل را از دست می‌دهند و برخی نه تنها دل را از دست می‌دهند که آن را تبدیل به سنگ و سخت‌تر از آن می‌نمایند. ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْبَعْدِذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِأَوْأَشَدُّقَسْوَةً، سپس دلهای آنها بعد از این واقعه سخت شد همچون سنگ یا سخت‌تر(بقره/74).

و لذا می‌توان گفت پاکی و صفای دل با گذشت عمر کم نمی‌شود بلکه کم شدن صفای دل معلول عواملی است که با گذشت عمر فراروی انسان قرار می‌گیرد و انسان درمقابل آن سر تسلیم فرود می‌آورد که به برخی اشارت می‌رود.

1- گناه بدون توبه

در روایت است که هیچ بنده‌ای نیست مگر آنکه درونش نکته سفیدی است هر گاه گناه کند در دل او نکته سیاهی پیدا می‌شود که اگر توبه کند آن سیاهی از بین می‌رود و اگر دنبال گناه برود آن سیاهی بیشتر می‌شود تا آنجا که همه سفیدی دل را فرا می‌گیرد و چون این سفیدی از سیاهی گناهان پوشیده شد دیگر صاحب آن دل سیاه هرگز به خوبی و صلاح برنگردد و این است که خداوند می‌فرماید: کردارهای ایشان دلهایشان را چرکین و سیاه کرده است.[2]روشن است که در اوان زندگی و اوائل عمر انسان مرتکب گناه و خطائی نشده است و لذا دل او از نورانیت و صفای بیشتری برخوردار است با ورود در زندگی ممکن است همان حالت خویش را نگه دارد و لذا صفای دل او باقی بماند و یا این‌که پای در مسیر گناه گذارد. در اینجا اگر توبه کند باز صفای دل او باقی است و اگر ادامه دهد صفای دل را از دست خواهد داد. می‌فرماید: «و ما قست القلوب الا کثرة الذنوب، قلبها قسی نشد مگر به‌خاطر گناهان بسیار»[3]

2- تعلق و وابستگی به دنیا

حب دنیا و وابستگی بیش از حد به آن به طوری که دنیا هدف قرار گیرد خود عامل مؤثری در کدورت و تاریکی دل است البته این سخن بدان معنا نیست که انسان دنیا را رها کند و به آن هیچ دلبستگی نداشته باشد. بلکه منظور این است که دنیا هدف قرار نگرفته و زمام انسان را به دست نگیرد چراکه از یک سو دنیا تجارتگاه و مزرعه آخرت است و از سوی دیگر اگر دنیا زمام انسان را به دست گرفت او را از مسیر و هدف اصلی خارج می‌نماید. و لذا تعبیرات قرآنی همگی حکایت از این دارد که انسان دنیا را بر آخرت ترجیح ندهد نه این‌که دنیا را رها کند می‌فرماید: لا تطول فی الدنیا املک فیقسو قلبک و القاسی القلب منی بعید، آرزوهایت را در دنیا طولانی نکن که قلب تو قسی خواهد شد و کسی که قلبش قسی شود از من (خدا)‌ دور است.[4]

3- برخی کردارها

برخی از کارها مانند لقمه حرام، پرخوری، پرخوابی، پر حرفی، گوش دادن به سخنان لهو و بی‌ثمر، کثرت مال، نگاه به بخیل، خنده زیاد و... آنچنانکه در روایت آمده است می‌تواند صفای دل را از بین ببرد و انسان را به قساوت مبتلا گرداند.[5]

4- ترک عبادت

در روایت آمده است که «ترک العباده یقسی القلب» ترک عبادت موجب قساوت دل است.[6] چرا که عبادت صیقل روح و روان است و دل را جلا می‌بخشدانسانی که رابطه خویش را با منبع نور قطع نمود نوری ندارد بکه گام در تاریکی می‌گذراد و قدم در طلمت برمی‌دارد و حقیقتی فراسوی خویش را نمی‌بیند و می‌توان گفت حتی خویشتن خویش را نیز گم می‌:ند و حیرت و سردرگمی سراسر وجودش را فرا می‌گیرد و این چیزی جز همان تاریکی دل نیست آنچه گفته شود برخی از عواملی است که مانند زهر به جان می‌ریزد و روح را کدر می‌سازد و دل را  می‌میراند و در نهایت صفای آنرا می‌گیرد و این همه در اوائل عمر و عنفوان جوانی نیست بلکه به تدریج فراروی انسان قرار می‌گیرد و پیروزی بر این عوامل سعی بلیغ و همت والا می‌طلبد.

خداوند متعال در قرآن کریم به بیان دستور العمل‌هایی می‌پردازد که در پیروزی انسان بر این عوامل مخرب مؤثر است. قرآن خود را ذکر و یادآوری نامیده است.[7] و ذکر تنها نجات دهنده دل است. نماز و عبادت مصداق روشن ذکر و یادآوری است که گناهان رامی‌شوید و قلب و دل را جلا و روشنی می‌بخشد و تکامل روحی و معنوی انسان را به دنبال دارد.

ماحصل سخن این‌که انسانی که خود را از تعلقات دنیوی برحذر دارد و مرتکب گناه نشود و از هر آنچه دل را کدر می‌کند پرهیز نماید و افزون بر آن عبادت پروردگار را انجام دهد نه تنها با گذشت عمر صفای دل و روح او کمتر نمی‌شود بلکه به جائی می‌رسد که چشم دلش گشوده می‌شود و آنچه نادیدنی است را می‌بیند قرآن کریم می‌فرماید:

وَکَذلِکَنُرِیإِبْراهِیمَمَلَکُوتَالسَّماواتِوَالْأَرْضِوَلِیَکُونَمِنَالْمُوقِنِینَ، و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها را) به ابراهیم نشان دادیم (تا به آن استدلال کند) و اهل یقین گردد(انعام/75).

زملک تا ملکوتش حجاب بر گیرند                                   هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند



[1]- نهج البلاغه، کتاب 31.

[2]- کافی، کتاب الکفر و الایمان بالذنوب، ج20.

[3]- بحار الانوار، ج70، ص55.

[4]- کافی، ج2، ص329؛ میزان الحکمه، ج8، ص239.

[5]- میزان الحکمه، ج8، ص238-244.

[6]- میزان الحکمه، ج8، ص239.

[7]- حجر/9.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۲۰
مهدی بایرامی